کد برای لينک دادن

Moama
88 x 31


 

 

فرستادن نظرات

Moama79@Yahoo.com



آهنگ بلاگ

 

 

وبلاگهای مورد علاقه

احسان و ... عشق
ســر سـپـرده
ملکه زيبايي
چهارديواری
انگوري
غروب
پروا
هليا
چوپون
صورتی
آراشيد
الهه ناز
پرنسس
اتاق آبی
مارمولـک
آبی و زرد
آب و آيينه
دايره خيال
پسرايرونی
تنهاي شب
شوشو جون
دخترک سنگی
پوست انداختن
با خورشيد رفته
سعید ایزو ٩٠٠٢
ميدونم که اونجايی
آبی متمايل به بلو
من چه سبزم امروز
ماجراهای من و مدرسه


 

نگاشته های قبلی

 

 

 

 

Friday, February 02, 2007

...Iman... | 12:43 AM | [+]



Monday, April 19, 2004

وقتي دنيا آنقدر خالي مي‌شود که هيچ کس را نمي‌بينم،
وقتي صدايم را در سينه حبس مي‌کنم تا تنها درون خودم بشکنم ،
تنها گرماي وجود توست و آرامش دستان مهربانت که مرا دوباره از نو مي‌آفريند.

...Iman... | 5:45 AM | [+]



Tuesday, April 13, 2004

مي خواهم فرياد بزنم
با تو در اوجم
با تو در نهايت
تو را مي خواهم ، فقط تو

...Iman... | 10:58 AM | [+]



Sunday, April 11, 2004

خدايا،
ميداني چه ميخواهم
پس دستم را بگير

...Iman... | 9:36 AM | [+]



Saturday, April 10, 2004

فردا ...
با تو زيباست

...Iman... | 10:03 AM | [+]



Sunday, April 04, 2004

با تو باشم ، ديگر هيچ نميخواهم

...Iman... | 10:50 AM | [+]



Friday, July 04, 2003

آخرين جرعه آب را که نوشيدم تو رسيدی ، مست مست شدم ، شراب نبود ، تو مستم کردی .
ليوان را در همان جا نهادم و دوشادوش تو راه افتادم . مجنونی از راه رسيد ، ليوان را برداشت ، مجنون بود ، نميدانست که آب برای‌نوشيدن است نه پاشيدن روی زمين ، نه جاری کردن در خيابان .
دوان دوان برگشتم ، ليوان را از او گرفتم و تا آخر بی وقفه نوشيدم ، آخر شنيده بودم اگر پشت سر مسافر آب بريزند زود برمی گردد ، من نميخواستم برگردم ، تازه آغاز راه بود .
از آن روز هميشه به پشت سر نگاه ميکنم ، هر ليوان پر آبی ميبينم لاجرعه سر ميکشم، از هر رودخانه ای‌ که ميگذريم سدی محکم بر آن ميزنم .
هر بار که باران آمد مانند عنکبوت تارهای دلم را بر تمام پهنای آسمان بافتم ،
عنکبوت وار بافتم ، اما نه مانند عنکبوت که با بادی ويران شود، کرباس هم نبود ، گه گاه قطره ای‌ به زمين ميرسيد .
نبايد پشت سر ما آبی به زمين ريخته شود ، اين روزها دائم در سفرم ،هر جا که رفته ايم ، هر جا پشت سر ماست ، دهانم را به سوی‌آسمان باز ميکنم و هر چه باران می آيد لاجرعه مينوشم ، مانند همان ليوان که روز اول سر کشيدم .
هر چه آب نوشيده ام پشت مردمک چشمانم جمع شده است ، ميخواهم به وسعت درياها گريه کنم ، دلم گرفته است ، حتی نميدانم چرا ، کاش اينجا بودی‌ تا در آغوشت به وسعت درياها گريه کنم ...

...Iman... | 2:12 AM | [+]