امروز هوا صاف صاف است ، اما سوز هوا همه را آزار ميدهد ، من سردم نيست ، گرمای من از دستان توست که به نرمی دستانم را فشرده اند ، و شوق من از اينکه بهترينها دوستانم هستند ...
نميدانم 24 سال پيش هم همين موقع زمستان بود يا آفتابی ؟... اما فرقی نميکند ، به هر صورت ؛ مطمئنا" ، احسان در آغوش گرم فرشتگان به اين زمين وارد شد ، او هنوز اين گرمای‌ مقدس را با خود همراه دارد...
احسان ، تولدت مبارک ...

امروز من کنکور داشتم ، البته کنکور کنکور هم که نه ؛ آزمون استخدام ادواری .
خلاصه امروز صبح کله سحر از خواب پا شدم و راه افتادم ، شانس آوردم که حوزه تا خونه ما 30 پانيه ( با ماشين) فاصله داشت ، وگرنه نميرسيدم .
قرار بود درها ساعت 7:30 بسته بشه ، اما من که مثل يه آقای محترم 8:15 رسيدم ، هيچ اتفاقی هم نيفتاد ، تازه يک ربع هم وقت داشتم .
از پشت بلندگو اعلام شد که لطفا" وسايل زياديتونو بذارين اون جلو ، من که چيزی نداشتم ، فقط يه کاپشن بود که اونم در مياوردم يخ ميکردم .
بهترين زمان بود برای‌ کار فرهنگی ، چه جوری؟... خوب يه خودکار با نوک مقاوم برداشتم و شروع کردم آدرس وبلاگمو رو ميز و در و ديوار حک کردن ( تبليغ مفتکي ، خيلی حال ميده ) ، غرق کار فرهنگيم بودم که مراقب اومد بالاسرم گفت : " تقلب مينويسی؟ ".... " نه ، وبلاگمه " ... " مگه نگفتم هر چی دارين بذارين اون جلو ؟ بدو مبلاگتو ( تلفظو توجه کنين!‌ ) بذار اون جلو بببينم " ... " ميگم وبلاگمه بابا . نخودچی که نيست ! " ... " يعنی فکر کردی من نميدونم مبلاگ چيه ؟ " ...خلاصه بحث بالا گرفت و کار به انتظامات رسيد ، تازه يارو ادعا ميکرد ليسانس معدن داره !! ، شانس آوردم، به خير گذشت ( يعنی‌انتظاماتيه حال داد )
يه چيز بامزه ديگه ، فرض کنين يه آقای سن بالا با بنز شيشه دودی دولتی( که داد ميزنه از رئيس روساست ) مياد ميشينه امتحان استخدام ادواری ميده ، تازه مدادش هم از ايناست که روش کارتون داره ، آی بهش خنديدم .
موقع رفتن هم که تو اين برف و سرما جونم در اومد تا اين ابوطياره بنده استارت خورد ، اما آقا مديره اومد راحت سوار بنزش شد ، راننده اش از خواب بيدار شد و رفت ...

آنقدر به من شبيهی که تو را جزئی از تن خود ميدانم ، کمی دورتر بايست ، چشمانم تو را نميبيند ، آخر ؛ چشمان من دوربين است ...

شناگری‌ در اقيانوس غرق شد . خبر به زودی به شهر رسيد ، دوستانش با اقيانوس آشنا بودند ، بارها ديگران را نجات داده بودند ، اينبار نيز به سرعت سوار بر قايق به اقيانوس زدند .
پيدا کردن جايی که دوستشان به زير آب رفته بود مشکل نبود ، هنوز ميشد قلپ قلپ آب را ديد ، فرياد کمک هنوز در فضا پخش بود .
فرصتی‌نبود ، بايد به آب ميزدند ؛ نه لباس غواصی ؛ نه اکسيژنی ؛ نه وقتی‌ بود ؛ نه فکر از دست دادن دوست اين اجازه را ميداد .
به کف آب رسيدند ، ماسه های ‌کف دريا با درخشش دلفريب خود ، حتی‌ ماهيها را هم بی حرکت ساخته بود ، همه به تماشا . شنها ديدنی بود يا دوستشان که در ميان شنها افتاده بود؟
...
اکسيژن بدن آنها هم تمام شد ، دوستان قديمی همه با هم به شنهای‌ درخشان کف اقيانوس تبديل شدند ، تا ابد کنار هم ؛ خوشبخت ...

دو تا نکته مهم برای‌سرزمين وبلاگستان :
1. اين روزها خيلی روزهای‌خوبيه ، چرا ؟ خوب الان زوده بگم ( گرچه يکی ‌دو تا وبلاگ قبلا" لو دادند ؛ بابا دندون رو جيگر بذارين ) ؛ منتظر باشين تا 23 آذر .
2.اين لوگو که ميبينين اين کناره الکی نيست ( البته دوستان زيادی‌تو اين مدت ازش استفاده کردن و نشون دادن که الکي نيست ) خلاصه تا چند روز ديگه 20 نفر اولی که از اين لوگو استفاده کردن ، همينجا ( و اگه زيادی معروف باشن تو وبلاگ احسان ( از کيسه خليفه ميبخشم !)) معرفی‌ميشن .
تبصره : هر کی‌اين لطف رو کرده يا ميکنه به من خبر بده
تبصره2: هر کی هم نميخواد لوگو بذاره لااقل لينک قديم منو عوض کنه تا ملت بيخودی‌ نرن خونه قديم .

دوست داشتم در گلدان کوچکی که گوشه اتاقک خيالت است بايستم ، پيچک خاطرات در گلدان سبز شود و مرا در بر بگيرد ، از خون من جان بگيرد و هميشه بهاری بماند ... و من هميشه زندانی آن پيچک مقدس باشم ...

من هر چی از خنگی خودم بگم کم گفتم ...الان هوار جا نظر دادم که آدرسم عوض شده ( copy & paste) ؛ ولی يه هويی ديدم که من خنگ همه جا با آدرس قديمم نظر دادم ، نميدونم وقتی IQ پخش ميکردند من کجا بودم
راستی‌اگه صفحه ناقصه چون kianfar.com خرابه، بايد بگم احسان بره بزنه توسرشون

حال ميکنين جون من ؟ اصلا" محشره به خدا ، يه رنگ روشن ملايم ، يه طراحی‌فوق العاده ، همه کاری از احسان کيانفر
نکته مهم : لوگو کاری است از " ميدونم که اونجايی " کارش حرف نداره به خدا ( البته احسان يه ذره توش دست برده )
نکته مهم 2 : لينکها هنوز کامل نيست ، زودی دلخور نشين
نکته مهم 3 : نظرتون چيه ؟ از اين بهتر امکان داره ؟
نکته مهم 4 : هر کی‌ که دستتون اومد بگين من اومدم اينجا
فعلا " ...بابای...