|
ميدان ونک ؛ شيرخوارگاه آمنه ؛ بخش آبی ؛ اتاق آخر ؛ دست چپ . ( مربوط به حدود 6 ماه پيش)
اين اتاق مخصوص نگه داری کودکانیاست که از لحاظ جسمی مشکلیدارند ، يکیپا ندارد ؛ ديگری نابيناست ، آ ن يکی ناشنواست و ... اما در اين اتاق مورد ديگری هم هست که دل هر انسانی را ( اگر انسان باشد ) به درد می آورد . کودکی است حدود 5 ساله ، بيماری او نوعی بيماری خونی است ، خونريزيهای ممتد ، از تما م بدن ، گوش؛ چشم ؛ بينی ؛ بند ناف و... نميدانم نام اين بيماری چيست ، فقط ميدانم وقتی اين صحنه را ديدم ، سراسيمه پرستار را صدا کردم ، برای پرستار چيز عجيبی نبود ، گويی چند بار در روز اتفاق می افتاد . ديگر کودکان هر بار با وحشت اين صحنه را نگاه ميکنند ، قطرات خون روی اسباب بازيهای ارزان قيمتی ميريزد که شايد ما در کودکی آنها را به عنوان پول خرد از مغازه دار ميگرفتيم و همين که از مغازه بيرون میامديم از جيبمان بيرون میافتاد . خداوند خوشبختی را سهم همه قرار داده است ، کاش بدانيم که از مداد رنگی هزار رنگ ما چند مدادی هم در طالع آن کودک فقير آدامس فروش است . ... ايمان هم به "شکرانه انسان بودنش" ، روز 16 اسفند ديگر وبلاگ نويسان را همراهی خواهد کرد . ...Iman... | 1:04 AM | [+]
بهار باز ميگردد ، از شاخه درخت شنيدم ؛
خم شده بود در زير سنکينی برف و هجوم باد ؛ و فرياد زد تا گوشهايم پر شود ، ديدم که ترک ميخورد ، با وجود ضعيفش ، و از شاخه جدا ميشد ؛ و هنوز هم فرياد ميزد ؛ شگفتا ؛ لحظه ای تا مرگ و صدايی چنين رسا ! بهار بازميگردد ... گويی اين آخرين وظيفه عمرش ، حاصل تمام زندگانيش است ، کسی به فرياد شاخه پاسخ دهد ، و فرصتی تازه که آخرين رسم عاشقی را بياموزد ؛ بهار بازميگردد ؛ دعا کنيم به سوی آسمان ، نجوا کنيم در بيکران ، تا دست خدا به زمين آيد ، و برف را از چهره درخت کنار زند ، سنگينی شاخه را تحمل کند ، و شاخه تا بهار پيش درخت بماند ... --------------------------- حاشيه: 1. عيد غدير بر تمام شما مبارک باد ، اميدوارم که روزی همگی "علی" را با تمام عشق و خلوصش بشناسيم . 2. از اينکه اين مدت نرسيدم به ميل دوستان جواب بدم معذرت ميخوام . ...Iman... | 11:25 PM | [+] |