|
قاصدک ميان سبزه های بلند گم شده بود ، همين بود که زنده مانده بود . چون هيچ بادی به او نرسيده بود . پرهای سپيد قاصدک همه روی تنش آرام نشسته بودند .
اما بالاخره يک روز بيرون آمد ، دويد به سمت بوته ياس که زيبايی چمنزار بود . باد ميوزيد ، تمام پرهای سپيدش از تنش جدا شد ... درد نداشت ... اصلا" نفهميد که کی پرهايش رفته بودند ... فقط يک لحظه سرش را بالا آورد ، پرهای سپيد روی گلبرگ لطيف ياس نشسته بود ... ياس مانند يک عروس زيبا شده بود . ...Iman... | 6:58 AM | [+] |